جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

احساس موجودی رو دارم که وجودش_درتلگرام،گوگل پلاس،دایگو واننوت توییتر بلاگ اینستاگرام و کویک مموپلاس اورنوت یادااشت های توی گوشی از دست رفته ی سامسونگ سوم دبیرستان تقویم ها و دفترچه یادداشت هایی از 7 سال پیش تا همین اواخر،برگه های پرینت شده ی درفشانی هایی در پروفایل فیسبوک رحمت الله حذف شده در  سال سوم دبیرستان _ پخش شده. و خب الآن اون وجود های من گاها نزدم حاضر نیستند . مگه وجود بسیط نبود؟

محمد
۲۱ دی ۹۶ ، ۲۲:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

ساعت 10 رفتم یه جایی برای معاینه چشم سالن خالی بود و این کار جانبیشون بود اصلش یه چیچی بیولوژی دیگه بود .از دختر جوانی که انگار منشی تازه کار اونجا بود باتردید پرسیدم :برا ...راهنمایی....رانندگی .. معاینه چشم؟

گفت اره اما دکتر نهایتا تا 10 و 30 میان شاید زود تر . و من گفتم اوه نه ببخشید ممنون.

رفتم چند خیابون بالاتر مرکز بعدی ای که تو لیست معرفی شده بود . یه لحظه و فقط یک لحظه شک کردم دکتر هنوز نیومده اما منشی ها باسابقه تر از آن بودند که تا 23 تومنم رو کارت نکشیدم نگذارند شکم به یقین تبدیل بشه: الان ساعت 10 و 33 دقیقه است و نفر دوم رفته داخل اتاق ویزیت

 و شاید سهم من از این رفت و امد دو سه تا عکسی باشده از پیرمردی که انتظار را با خواندن صفحات خراسان میگذراند و پیرزن کنارش که گاهی به اطراف خیره میشد و گاه چرت میزد. مشخصا هر دو برای کنترل دیابت امده بودند .برایم عجیب تر از این ها زنی بود که میگفت از ساعت 8 و نیم امده و منشی احتمالا هی یک ربع یک ربع برای دکتر ناحسابی وقت می خریده تا 10 و نیم که حضرتشان تشریف بیاورند منتظر مانده و جز مقدار اندکی غر زدن کار دیگری نکرده است! عجیب بی آزار و پرحوصله  شدیم در مورد منشی ها! به لطف گوشی هایی که همیشه مشغولمان میدارند و همیشه کاری برای انجام دادن داریم.

محمد
۲۱ دی ۹۶ ، ۲۱:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

محمد
۱۶ دی ۹۶ ، ۰۱:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه بوی خوبی میاد که خیلی بوی خوب و خاطره انگیزیه فقط نکتش اینجایه که هرچی فشار میارم یادم نمیاد چه خاطره ای با این بو داشتم یا این بوی کیه ... فقط هی بو میکنم هی ته دلم یه حالی میشه !


پ.ن: از آدمی به خاطره بازیِ من بعیده واقعا همچین چیزی یادش نیاد ! D:

محمد
۰۹ دی ۹۶ ، ۱۸:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

حالا تنها چهار روز مانده بود که به آن شهرک برسد هم هیجان زده بود هم مردد 

شاید دخترک دیگر او را از یاد برده بود چون چوپان های زیادی برای فروختن پشم به آنجا میرفتند . به گوسفند هایش گفت :مهم نیست ،منم دخترای دیگه ای رو تو شهر های دیگه میشناسم 

اما ته دلش میدانست مهم است ، و چوپان ها مثل دریانوردان و خرده فروشان دوره گرد همواره شهری را میشناسند که در آن کسی زندگی میکند که میتواند کاری کند تا شادی تنها سفر کردن در جهان را از یاد ببرند .

#کیمیاگر

باصدای #محسن_نامجو

محمد
۳۰ آذر ۹۶ ، ۰۰:۲۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

کارشناسی که کنکور میدی با خودت میگی اینو بدم که یک سختی ای امسال بکشم دیگه آسونیه تا آخر ... اما. برا ارشد اونقدر بزرگ شدی که بفهمی همچین چیزی افسانه است دست کم برا ی هر کی افسانه نباشه برای تو هست تو که خیر سرت انتخاب کردی که ...

ولی خب فرقش اینه که امسال سختی میکشی و بقیش رو سختی هایی میکشی که قابل تحمل ترن برات/مگه سختی ای که قابل تحمل باشه سختیه؟؟؟😀😂/ و انگار اون سختی ها برای تو ساخته شدن امسال داری کنکور میخونی که سختی هایی که مناسب تر باشه برات رو پیدا کنی !و به دوش بکشی ...

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد...


محمد
۲۸ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

اهل نقشه B نیستم یعنی نگذاشته ای که باشم همیشه دقیقه آخر. بعد از اینکع زور هایم را زده ام و نشده است آمده ای وبا خنده ای گفتی خب !همین بود همه ی زورت؟ عاجزانه نگاهت کرده ام و  نقشه A _بهترین حالت چیزی که میخواستم_ را اجرایی کرده ای و من مبهوت نگاه کرده ام ...

راستش میترسم از اینکه در قضایایی به این مهمی به نقشه B برسم

 برایم ناآشناست ... ترسناک است نمیدانم بعدش چه میشود؛بعد از شکست نقشه A!

می دانم حقم است ... اما تو که کریمی ، کارمارا با فضلت بیانداز نه عدلت

خودت رحم کن به این بنده ی ترسو ات ... یا کریم



الهنا عاملنا فضلک و لاتعاملنا بعدلک یا کریم!

محمد
۲۵ آذر ۹۶ ، ۲۳:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

از دست دادن معنا توسط فاصله ی وحشتناکی که بین کاری که میکنم و هدف و نتیجه و تاثیر مورد نظرم ؛که میل به بی نهایت میکنه

یکی ام نیست بزند پس کله ام و بگوید ما مامور به وظیفه ایم نه نتیجه کله روغنی! صاحب البیت دیگریست تو صرفا کار گر روز مزدی

کارگر روز مزد خفن ترین ارباب عالم که جوش دخل و خرج ارباب را نمیزند، صرفا یک کار هایی میکند که خودش را لوس کند برای ارباب و شامل یه نگاه و لطف خاصی بشود ... خب حیف که کسی نیست این ها را بهم بگوید! 

وگرنه به اش میگفتم سلمنا! وظیفه چیه؟ برای من دانشجوی ترم هفت مکانیک که فکر میکند فلسفه دوست دارد و یک چیزهایی دیگر وظیفه چیست؟و اون وقت زانو به زانو می نشستیم و تا  خود صبح گریه میکردیم یحتمل...


محمد
۲۳ آذر ۹۶ ، ۰۶:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

گوشه گیران زود دل را تصرف میکنند

بیشتر دل میبرد خالی که در کنج لب است!

صائب

محمد
۲۱ آذر ۹۶ ، ۰۹:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

این یادداشت ترم اول نوشته شد . میکند به عبارتی 3 سال پیش.

  چون به دانشجو روز نزدیک شدندی و گفتندندی آن را شانزدهم روز بود از آذر و در سال های اخیر هفته ای است از آن به بعد و سبب آن نام کردن آن بودست که در آن جنبشی در دانشگاه راه افتادندی و به یا د آن جنبش دانشجو جماعت که هیچ نسبتی با جنش و تحرک وmovement نداشتندی و از آنجا که برای مردمان سخت عجیب نمودندی نام نکردند آن را دانشجو روز چون در این روز بود که نمودی دیده شد عینی از این موجودات سربرگریبان فربرده ی خسته!!!
بالاخص ترم اولی ایشان(ترمکان) بسیار خوشحال گردیده و در خیال خام خویش متصور شده که قرار است در این روز دست بر شراب و اطعام کرده و شادی بسیار برند....( نشان به این نشان که در این روز کوفت هم میل ننمودیم مفتی در دانشگاه!!) البت گویی از قافله چتر بازان غذا رزرو کرده کیکی اشانتیون دادندی ایشان را همانا  خدای کوفتشان کناد!!!(بعدا نوشت:همانا در ترم 7 این روز فرخنده با پنجشنبه قرین گشت و هرگونه خرجی از سوی دانشگاه را برای این موجود ات زبان بسته بالکل منتفی نمود و در عوض با یک امتحان مشتی از ما پذیرایی کردندی خدای عوضشان دهاد!)
وندانستندی همی که در آذر گویند هفتگان را که امتحانات میان ترم و کلاس ها جبرانی بسیار بوده و البت همایش ها که به دلایلی که رفت نتوانتستندی شرکت کرده   (مگر بی خیال پاس شدن واحد های ترم اول شدندی ک بر ما بسی گران تمام میشود...)
که امتحانات  میان ترم اولی مِن همایشات روز و هفته دانشجو!!!
 واندر احوالات این دانشجوی حقیر همین بس که از امکانات دانشگاه فقطftpرا که الحق و الانصاف نادره چیزیست استفاده نموده و در وصفش همین بس که سرعت دانلودش به 30 mb/s هم میرسید!! و جز آن به سراغ استخر 2 هزار تومنی و پیتنت بال 8 هزار تومنی نرفتندی که جای بسی تاسف دارد ....
این رقعه نگاشته شد به 2:06 بامداد 17 آذر که فردایش امتحان زبان است و من کم از سدس (1/6)آن  خوانده ام 
 باشد تا خدای عزوجل رحمتبی آرد...
پ.ن : امتحان به خیر گذشت....

محمد
۱۷ آذر ۹۶ ، ۰۶:۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر