جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۱ مطلب در فروردين ۱۳۹۸ ثبت شده است


تو که لطف کردی از سنگ به این سفتی رد شدی و مرکز رو تصرف کردی ...بیزحمت همه ام رو پر کن دیگه!

باشه؟

خودت خوب میدونی اینجوری نصفه نیمه خوبیت نداره ...

گاه گاهی کمی جنون دارم 

من جنونی مدام می خواهم!


محمد
۳۰ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۴۹ موافقین ۵ مخالفین ۰ ۱ نظر



I've been alone with you inside my mind

And in my dreams I've kissed your lips a thousand times

I sometimes see you pass outside my door


Hello, is it me you're looking for?

I can see it in your eyes

I can see it in your smile

You're all I've ever wanted

And my arms are open wide

'Cause you know just what to say

And you know just what to do

And I want to tell you so much

I love you


I long to see the sunlight in your hair

And tell you time and time again how much I care

Sometimes I feel my heart will overflow

Hello, I've just got to let you know

'Cause I wonder where you are

And I wonder what you do

Are you somewhere feeling lonely?

Or is someone loving you?

Tell me how to win your heart

For I haven't got a clue

But let me start by saying

I love you

Hello, is it me you're looking for?

'Cause I wonder where you are

And I wonder what you do

Are you somewhere feeling lonely?

Or is someone loving you?

Tell me how to win your heart

For I haven't got a clue

But let me start by saying

I love you


پ.ن :اگه این شاهکار ها جریان اصلی موزیک ِاون ور باشه که وای بر ما با این ترانه های مبتذل و بی مایه و وزن های ضعیفم جریان اصلیمون! بعد بیاید بگید عه خب عامه پسند باید مبتذل بشه و بشه بانی و فیلان بند و بهمان بند وکوفت و درد .😒

محمد
۲۹ فروردين ۹۸ ، ۱۲:۲۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

راننده میگه بارون بند اومد .میگم اوهوم .باز میگه فقط دو روز آفتاب ه فردا و پس فردا باز بارون میگیره ...من یاد آب و هوای همیشه ابری اسکاتلند میفتم . گیرم قبول شدم. گیرم تونستم گرنت جور کنم. گیرم داییم اونجا برا خونه و اینا بهم کمک کرد.واقعا میتونم روزهای همیشه ابری رو تحمل کنم؟از ترس این که داییم بگه عجب آدم سطحی ایه این و کلا ازم نا امید بشه و اینا تاحالا ازش نپرسیدم 30 ساله چجوری اون روز های همیشه ابری رو تحمل کرده ؟

شاید مسخره باشه ولی شاید از مهم ترین دلایلی که  برای رفتن خودمو به در و دیوار نمیزنم آب و هواست! دلیلم اینه که جاهای آفتابی و گرمی که شرایط زندگی بهتر از ایران باشه خیلی نیست! قبول کنین آفتاب خیلی مهمه!واقعا فاز اونایی که میرم کانادا تو اون یخبندون رو نمیفهمم. واقعا چجوری اون سرمای منفی 30 40 رو تحمل میکنین؟ روزای ابری مدام رو چی؟ والا!

پ.ن: کم کم دارم هیوم و سایر فیلسوف های انگلیسی رو در میکنم خب 24 ساعت شبانه روز و تقریبا 365 روز سال بالا سرت ابری باشه و چیز زیادی از آسمون نبینی . توقع داری به چیزی غیر از حواس ایمان بیاره؟ خب توقع زیادی داری ! واقعا جغرافیا تو اندیشه ها تاثیر گذاره ! میگی نه؟ بیشتر بگرد بیشتر بخون! :)
محمد
۲۶ فروردين ۹۸ ، ۱۶:۰۷ موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱ نظر

الحمدولله 

حصر داره در لفظش .

یعنی فقط اون شایستگی دمت گرم رو داره . چرا؟ چون همه ی خوبی ها از اونه.

یعنی اون لحظه ای که از فلان چیز خوشت اومد رو یادته؟ با فلانی گپ زدی ؟ اونجام خوشی و خوبی اون لحظه نه از تو بود نه از اونا، از خدا بود .خدا اونو قرار دادش. همه ی همه ی خوشی های عالم ... حالا این وسط یک اتفاقی که فک میکنی و احتمال میدی خوشی برات بیاره داره بازی در میاره و نمیفته ....حالا از قضا مهمم شده باشه برات... خب عزیز دل (یا دلِ عزیز 😅) بفهم اون اتفاق هم خوشی ای که بخواد بهت بده ؛از خودش نیست ،دست خودش نیست، دست تو ام . نیست دست خداست ...

اگر بخواد اگرم اینجوری نش. خدایی ننکرده جای دیگه خوشی رو قرار میده ... خدا که مثل تو که در تنگنا نیست نعوذبالله... چیزی که زیاده وسیله و اسباب... چمدونم... 

#بگذریم .

محمد
۲۵ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۰۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱ نظر


صبر و آرام تواند به من مسکین داد...

محمد
۲۴ فروردين ۹۸ ، ۰۰:۵۵ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر

برعکس غربی ها اینکه میدونم هستی مملو از رازه بهم آرامش میده. فکر کردن به امر نامتعین چیزی که نمیشه اندازش گرفت و ریختش تو قالب آرومم میکنه . فک کنم اگه  همین از روحیه شرقی بهم به ارث رسیده باشه کافیه ... انگار راز ها ناموسِ جهان باشند... و جهان در برابر هرجایی شدن و دانستنی شدن اون ها غیرت بخرج بده !

مثلا ارسطو تا قبل نوشتن متافیزیک هر چی خواست( مثلا منطق بنا کرد و ...) جهان باهاش راه اومد و حرف هاش و طبقه بندی هاش هنوز بعد 3000 سال ارزش دارن اما وقتی به وجود رسید و خواست اونم بندازه تو قفس طبقه بندی کل نظام اندیشه ایش رو قابل واژگونی ساخت و چیز هایی گفت که در محفل های جدی فلسفه دیگه محلی از صحت براشون متصور نیست و از اون طرف با اون متافیزیک ش و ذات گراییش که به خیال خودش وجود رو در قفس دانش خودش انداخته بود سال های طولانی مسیر حرکت تمدن غرب رو کند کرد ...

محمد
۱۹ فروردين ۹۸ ، ۲۳:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر
برگ زردی
جا مانده از پاییز
میان تند باد های بهاری
عصرگاهی ابری در حیاط
سرگردان بود
محمد
۱۱ فروردين ۹۸ ، ۱۸:۴۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
مهم اینه که از نقطه امنت بیای بیرون.
محمد
۰۹ فروردين ۹۸ ، ۱۹:۳۲ موافقین ۱ مخالفین ۱ ۰ نظر
میشه امیدوار بود!
:)
محمد
۰۶ فروردين ۹۸ ، ۰۸:۵۴ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۰ نظر
یکی امروز اومد تو پانسیون اینقدر آروم حرف می زد و مودب با شخصیت بود که سر ناهار میخواستم بهش بگم :میشه افتخار آشنایتون رو داشته باشم جناب؟...
که لحظاتی بعد رفت و در مقابل چشمان ناباور من باکمال وقار دوتا ته دیگ آسِ اضافه برداشت
:|
هیچی دیگه قضیه کنسل شد.
محمد
۰۳ فروردين ۹۸ ، ۱۴:۳۳ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۲ نظر