جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «عقل» ثبت شده است


لابد شده شما هم کسی را از دور ببینید و فکر کنید آشنایی یا محبوبی است* و مسیری طولانی به دنبالش بروید... و در راه فکر کنید وقتی روبه رویش قرار رفتید یا به او رسیدید چه بگویید ، چگونه صحبت را آغاز کنید؟اصلا رویتان میشود سر صحبت راباز کنیدیا نه؟نکند در لحظه رو یا رویی شرم غلبه کند و نتوانی لب به سخن باز کنی!بااشک حلقه زده در چشم در لحظه گره خوردن نگاه هایتان چه میکنید؟امااین هابماند...اصلا می شناسدتان یا...نه! خدا نکند نشناسد :( ...و شما مجبور شده تا دست به دامن خاطرات شوید برای اثبات آشنایی...(هنگامی که او برای شما روشنی بخش خاطرات و گذشته است مجبور شوید برای روشن کردن شخصیت خودتان برایش از خاطرات بی مقدار**مایه بگذارید)...بگذریم...
مدتی در راه بوده اید و گاه دوان دوان و گاهی آهسته  و آرام به دنبالش رفته اید و منتظر پیچ یا موقعیتی مناسب برای رویا رویی با این محبوب یا آشنا هستید دل دردلتان نیست
 ...تا اینکه ناگهان در هنگام رویارویی در آن لحظه ی با شکوه می فهمید اشتباه گرفته اید ...شما خطا کرده اید و مدتی به دنبال آدم اشتباهی رفته اید .
زمانی گذشته است...
و راهی رفته اید و از راهتان دور شده اید برای یک اشتباه... و بیهوده ذهن تان و دلتان را با فکر و ذکرش***مشغول کرده اید و لرزانده اید ... و حال می فهمید همه این ها بیهوده بوده و چه بسا همه این اشتباه ها باعث دور شدن شما از مسیر آشنا و محبوب تان شده باشد... و اگر اندک توفیقی بر دیدنش داشته اید همه از دست شده باشد...اگر این روند اشتباه بالا را زیاد تکرار  کنید بعید نیست دیگر خسته شوید ...بخش استقرای عقلتان بر احتمال های دلتان بچربد ... و با دیدن شبیهی به او (که نمیدانید اوست یا باز اشتباه شده مانند nبار گذشته!)...گوشه ای که بتوانید مسیر رفتنش را تا محو شدن از دیدگانتان دنبال کنید نشسته و آرام با خود بگویید...
" از دنبال کردن های اشتباهی خسته شدم ...یارا..." ****

توضیحات:
*میزان این اشتباه و قوی بودن این حس آشنا پنداری بیگانه ها نسبت مستقیمی با وجود حس انتظار و یا درد فراق معشوق در شما دارد
**مگر چیزی که جوری به او ربط دارد می تواند بی مقدار باشد؟!
***حکما ذکر کار دل است
****می توان به امام سجاد (ع)اقتدا کرد و گفت : " یا کهف حین تعیینی المذاهب!"ای پناهگاه من هنگامی که مذاهب(راه ها) مرا خسته میکنند


پ.ن: راستش این مطلب را یک سالی باید بشود که نوشته ام منهای بعضی ویرایش ها و افزونه ...اما نکته تکمیلی ای دارد که این روز ها میفهمم ...به عجز رسیدن مبارک است اگر بفهمی وصال به دویدن های تو نیست ولی همچنان بدوی!اعجز مبارک است اگر از همه نا امید شوی مخصوصا از خودت! و به "او" امیدوار عجز مبارک است اگر بفهمی که" خیال باشد کاین کار بی حواله برآید"عجز مبارک است آن جا که یار دل برایت بسوزاند و خود قدم بر...
بماند
محمد
۲۶ مهر ۹۶ ، ۲۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


عقل محترم می فرمان برا رسیدن به اون خواسته ها بیزحمت رفتارتو اصلاح کن روشش هم تدریجه

خلاص! 

احساس و قلب اما داد میزنن داداچ داری اچتبا میزنی!! و به مدد تجربه اثبات میکنن که تنها مدلی که 6جنابتان تغییر کردید (و حتی ادعا میکنند تنها مدل تغییر ممکن)به مرحمت احساس و حضرت عشق( دام افاضاته )بوده گرم بودی و درد تغیر را نفهمیدی 

و حضراتشان حتی به این که فکر کردن به هدف هم باعث کاهش درد تغیر و انگیزه برای حرکت بشود میخندند 🤣و میگویند مگه اینجا هنده!

😂👳‍♀

خلاصه داستانی داریم این درون با خودمان

جناب خودمان هم نظرش به حضرت عشق نزدیک تر است ... اما حضرتش چند وقتیست به مانظر نمیکند ...

 #بماند...


محمد
۲۴ ارديبهشت ۹۶ ، ۱۶:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
می گفت :هر امر شناختنی امر ناشناختنی داره  ... من کاغذم را محکم گرفتم
محمد
۲۲ بهمن ۹۵ ، ۱۲:۲۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

1-داستان این چند روز نیست... یعنی داستان مال فقط این چند روز نیست...این رشته سر خیلی دراز تری دارد

خیلی خیلی خیلی...

باید قبول کنیم از یک جایی به بعد_طبق نظر تاریخ شناسان از اواخر دوره صفوی_ یک اتفاقی افتاد  که از دنیا عقب افتادیم .از نظر علمی ...فرهنگی...تمدنی...البت بعضی ها ککشان هم نمیگزد ... افتادیم که افتادیم... البته که الآخرتُ هو الاولی اما... مومنان به بهره مندی از نعمات دنیایی و شرف و عزت شایسته ترند یا دیگران؟؟

باید قبول کنیم از یک جایی به بعد برای دنیا که هیچ برای خودمان هم حرف تازه نداشتیم...

چیزی را از معادلاتمون حذف کردیم (یا حذف کردند!) که کلیدی بود...

عقل...

 

2-و خب ... این معادلات با عقل جواب داشت... وگرنه ...

همینی میشود که میبینی .. قرائتی از دین مناسب دنیا مدرن نداریم...

منظورم از دنیای مدرن دقیقا اقتضاعاتیه که همه ناگریز بودنشان را قبول دارند ...نه اینکه برای هر حادث جدیدی اصالت و خیر بودن قائل باشم ... نه!

 

3-این اتفاقات این روز ها فقط نمایش اغراق شده ی این بحران و فتنه ی تاریخی و (ضد)فلسفیه...این اتفاقات چهره عریان دین منهای تعقل را نشون میدهد ...دین منهای تعقل که چه عرض کنم... دین منهای اخلاق حدالقلی

 

4-بگذریم ...

 بگذریم از اینکه که مکلفِ به تقلید هم باید نگاهی به عقل داشته باشد و هرزگاهی عدم انحراف مرجعش از این معیار و میزان الهی را چک کند..

بگذریم ...

بگذریم از اینکه ما حکم به عقل حکم به الشرع و برعکس ...

بگذریم از چند و چون ِ حق قانون گذاری مستقیم عقل در دین

 

5-اما ...

با نگاهی حداقلی هم به منزلت عقل در هندسه معرفت دینی نمیشود از مصباح بودن عقل حدالقل برای مراجع تقلید که گذشت!

تا جایی که در جریانم هیچکدام از علمای عظام خودشون رو پیرو فرقه اخباری نمیدانند که بخواهند اصل بالا را رد کنند و زیرآب عقل را  در فقه بزنند و همه ادعای پیروی از نحله اجتهاد شیعی را دارند  نحله ای که در اصول فقه آن اصولی چون اصل لاضرر و لاضرار  و اصول عقلی زیاد دیگر حاکم است ...خب پس بسم الله...

پس این دوستان که دارند این غم ناشی از چند ماه عزاداری رو با یک جشن ساختگی به نام دین تخلیه میکنند (تا برای دهه های دیگه عزاداری _بعضا ساختگی_ آماده شوند! )از مقلدان کدام "مجتهد "گرانسنگ اند؟

چرا به این مسائل استراتژیک که میرسیم جایی که باید اجتهاد کار کرد خودش را داشته باشد و قدرت فقه شیعی را نشان بدهد و عاملی برا پیش برد مسائل استراتژیک اجتماع باشد ... یک دفعه (بر اساس کدام مصلحتِ!مجهول)سکوت پیشه میکنند؟؟و مقلدان سرگردان هم با تکیه بر نزدیک ترین راه حکم دادن میروند سراغ سنت ها ی مجعول واحادیثی که ناسخ و منسوخشون را نمیدانند و عقل و مصالح و اصول فقه هم که هیچی!!تخلیه هیجانی احساسات...




اتفاقا اجتهاد جز مسائلیست که روح خودش را از دست داده است."

اسلام و مقتضیات زمان جلد 1-شهید مطهری

 

 

 

 

 

محمد
۱۹ آذر ۹۵ ، ۲۳:۱۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
اینکه اینقدر فکر میکنی و اینقدر اهل تحلیلی و اینقدر عمیق در باره مسائل اطرافت به فکر میری عالیه اما کنارش برو دو تا کتابم بخون و حرف 4 نفر دیگه رو هم بشنو مبادا وهم عنانِ عقل رو روبوده باشه و به جای منطق بر صدر افکارت تکیه زده باشه...
و حاصل تفکر _هر قدر جذاب_ اما بوی از منطق و درستی** نبرده باشه.

*بعد ها اگر عمری  و حالی بود مفصلا درباره حجاب _های_ نورانی خواهم گفت!
** در دنیای پست مدرنِ نسبی و( فکر کنم ریاضیات فازی )درستی واحد به معنایی رایج نیست!(چه بد!!شما خیلی روشن فکرید من نمیتونم!)ر.ج شود :دنیای فازی-1
محمد
۱۲ آذر ۹۵ ، ۲۱:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر
-زندگی احساسی ها سخت تر است یا عقل گرا ها?
+نمیدانم اما مطمئنم سخت ترین زندگی مال احساسی های عقل گراست...
کسانی که احساس قوی ای دارند اما میدانند در این جهان باید عاقلانه زندگی کرد
پس قسمتی از وجودشان که در زندگی نمود دارد عقل است اما برای این کار باید احساسات زیادی را قربانی کنند.

پ.ن:قربانی کردن احساسات به معنای نفی آنها نیست به معنی اینه که اونها جایگاه تصمیم گیری ندارند. به قول رفیق باید گریه کنی در خلوتت اما آخرش کاری عقل میگه درسته بکنی.


محمد
۱۶ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر