-تو ماشینی؟
+ O_o
-گفتم تو ماشینی؟
+نه
-پس مثل ماشین ها نرون
دیالوگ از انیمیشن "توربو"
-بیا این رو بخور میخوای روزه بگیری برات خوبه تقویتت میکنه
+حالا خوشمزس یا نه؟
-اونقدری نیست که بفهمی خوش مزس یا بد مزه...
آدم میره مهمونی در رفتارش و لباسش و ...تو اون مدت مهمونی سعی میکنه و باید! شان صاحب خونه رو رعایت کنه...
یه چیز هایی تو کولم(دلم)هست که خجالت میکشم با اون ها پای سفرت بشینم اما ...
اما چه باک
میزبان ستار العیوب و غفارالذنوبیی هستی ...
ندیده میگیری...
دوست نداری هیچ کس به هیچ بهانه ای از سر سفرت بلند شه ...
خودت کمکم کن چیز هایی رو که دوست نداری دوست نداشته باشم...
میدونم دو ماه بهم فرصت دادی تا پاکیزه بیام به مهمونی ، پاکیزه از تمام تعلقات اما...چه کنم؟! نشد خدا جون ...
شرمندتم همین...
کاش حدالقل این یک ماه به ادا در آوردن هم که شده بتونم رعایت آداب مهمونی تو رو بکنم...
کاش بتونم بنده خوبی بودن رو تمرین کنم...
کاش بنده توشم
کاش بند ِ تو شم
-سلام/ یعنی دلم برات تنگ شده بود
+سلام/یعنی منم همینطور.
-امروز هوا سرد شده/ یعنی دیروز نبودی.
+شاید بارون بیاد/یعنی امروز هستم، نگاهم کن.
-شعری رو که خواستی پیدا کردم/ یعنی دیروز همه اش به فکر تو بودم.
+می خوام بذارمش تو قاب که هر روز بخونمش/ که هر روز به یاد تو باشم.
-وسط های شعر گریه ام گرفت/ بس که به تو فکر کردم.
+فقط شعر خوبه که آدم رو به گریه می اندازه/ کاش آن لحظه پیش تو بودم.
-اون جا که درباره ترسیدن از عشق بود/ من از عشق تو می ترسم.
+یکی هم برای تو قاب میکنم. دوست داری؟/ دوستت دارم.
-دوست دارم / دوستت دارم.
مصطفی مستور
پرسه در حوالی زندگی
پ.ن:یعنی...
یکی این کتابو برا تولدم بخره :))
...در بمب گذاری سفارت عراق در سال 1981 در بیروت کشته می شود و مردی عاشق(نزار قبانی) را تنها می گذارد .مردان عاشق را نباید تنها گذاشت . دنیا این مردان را نمی تواند تحمل کند . این مردان هم نمی توانند دنیا را تحمل کنند...
داستان شماره 66
بلقیس نام کوچک من
بلقیس سلیمانی
ص51