جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اخلاق» ثبت شده است


دیشب تو کانال یه چیزی گذاشتم گفتم شمام بهره ببرید :)

:

صوفی ار باده به اندازه خورد نوشش باد
ور نه اندیشه این کار فراموشش باد

آن که یک جرعه می از دست تواند دادن
دست با شاهد مقصود در آغوشش باد

 

حالا اینجا که معنا خیلییییی فراتر از مصداقیه که در ظاهر مَحمل بیان مفهوم شده  اما در کل این اخلاق داشتن قدیمی ها برای کار های بد خیلی جالبه! یعنی یه مرزی رو دیگه رد نمیکردن یه چیزی بین خودشون و امر قدسی باقی میذاشتن یه اندک معرفتی نمیدونم یه چیزی... تو اخلاق ناصری انطور که گفته شده اخلاق شراب خواری اومده یا چیزی تحت اخلاق دزدی و عیاری هم مطرحه در ادبیات کهن

 

"در حاشیه بگویم که بله درست خواندید من از «آداب راهزنی» سخن گفتم بی آن‌که راهزنی را به هیچ وجه روا دانسته باشم. عالِمان اخلاق از قدیم معتقد بودند که کار بد هم آدابی دارد و صرف بد بودن کاری موجب نمی‌شود که علم اخلاق در باب آن سخنی، به جز محکوم کردن، نگوید. از همین رو، برخی عالمان اخلاق مسلمان در قدیم در کتاب‌های اخلاق خود، در عین حرام دانستن شرب خمر، از «آداب شراب‌خواری» هم سخن گفته‌اند."

یاسر میردامادی

https://3danet.ir/philosophy-in-hard-times/

محمد
۱۹ خرداد ۹۹ ، ۱۰:۴۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

از بدترین چیز های تهران بچه های کارش اند ... مخصوصا اونایی که بهت آویزون میشن و بهت زل میزنن و نمیدونی چجوری بدون خشونت از خودت جداشون کنی . از تقدیر خوبم امروز یکم خوردنی تو جیبم داشتم و اخرش که خواستم از مترو پیاده بشم بهش دادم.  و یکم عذاب وجدانم رو کم کردم.

از ادم های تو مترو چیزهای مختلفی درباره این ها شنیدم یکی گفت یادشون میدن دزدی بکنن و جیب بزنن که با این حرفش باعث شد تا اخر مسیر نگران جیب هام باشم .

یکی دیگه که کمی بعد از من همون بچه بهش چسبیده بود و مجبور شده بود با خشونت بچه رو از خودش جدا کنه بعد دور شدن بچه از وسطای حرفش شنیدم که میگه ما اهل تبریزیم کسی چیزی لازم داشته باشه هرچی باشه براش میخریم ولی پول به گدا نمیدیم...

بعد اینکه عذاب وجدانم رو با اون چهار دونه آجیل آروم کردم گزاره هایی که درباره این چالش شنیده بودم به یادم اومد . خرید از بچه های کار بیع باطله چون فروشنده بالغ نشده و اختیار مال رو نداره . و اینکه کمک کردن به این ها باعث میشه گسترش پیدا کنن و شاید از این جهت مدیون باشی ...بعد تر ذهنم خسته می شه...می گرده دنبال یه راه فرار میگه حالا میشه هم اینقدر جدی نگاه نکرد... استفتا کن ! ببین مرجع تقلید چی میگه ... انگار در برابر پرسش های سخت میخواد فرار کنه ... 

بیاید قبول کنیم سوالات اخلاقی سختی در هر روزه ی ما هستند و ما با ترفند هایی از اندیشیدن و مشغول کردن ذهنمون فرار می کنیم. از اینکه به جوابی ساده ای نرسیم یا ساده به جواب نرسیم می ترسیم ... و من از این ترس از فکر کردن می ترسم... می ترسم از اینکه آدم ها نمی خوان با هستی مواجه ای صریح داشته باشن ... 

بگذریم زیاد شد.

 

محمد
۰۳ مهر ۹۸ ، ۲۰:۵۶ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

دو تا روحیه هست که باید با هم نسبت تعادلی داشته باشند. و هیچ کدوم نباید غلبه ی دائم داشته باشن . یکی اتصال تاریخی ، حس نوستالژی ، خاطره بازی و... است. و دیگری روحیه کار تازه کردن و در زمان حال زندگی کردن و به خاطر گذشته معادلات امروز رو بهم نزدن. 

هر دو وجه های مهمی دارن اما مهمه که وجه های منفیشون رو بشناسیم و ازشون دوری کنیم .

مثلا اینکه کلا ایگنور کنیم همه چی گذشته رو خوب نیست و کسی که انگار حساب کتابی(رفاقتی مثلا) داشته رو اصلا آدم حساب نکنیم . چون الان باهاش حال نمیکنیم یا ... . حرف اینه که یه رفاقت حدالقی به حساب حق صحبت قدیم یه گوشه بذارید . یا تو امر اجتماعی و ... مثلا یه چیزی رو میخواید نقد و ارزشیابی کنید ریشه هاش رو هم نگاه کنین و ببینین در چه شرایطی تکوین یافته و مستقل از تاریخش بهش نگاه نکنین.

و از اون طرفم اینقدر خاطره باز نباشید که مقتضای حال و شرایط بیرونی رو اصلا نفهمین و به حساب قدیم برا امروز هم محاسبه کنین .و از بقیه هم اینطور توقعی داشته باشین و کلا زمان رو داخل حساب نکنید. و یا هیچ امر نویی در اجتماع و اندیشه براتون متصور نباشه و ...

این دو روحیه از اون دوگانه های دیالکتیکیه . دو قطب متضاد که مدام باید در رفت و برگشت عملی باشید بینشون و هر لحظه برا هر کاری یه حد تعادلی مناسب برا خودتون بینشون پیدا کنین.


محمد
۲۰ اسفند ۹۷ ، ۱۰:۴۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

گاهی آدم برای رسیدن به مقصودی (که البته غایت وجودی نیست،صرفا یک target است)دست به تغییراتی در صفاتش می زند صفاتی که الزاما بد نیستند فقط حضرت عقل(دامه افاضاته) امر کرده که برای رسیدن به هدف مذکور باید اینطور باشی و نفس هم فرمان برده و بر دل که اتفاقا این صفات را بسیار نیکو و از خصائص حسنه می دانسته لجام می زند . و این از قدرت نفس و عقل و اراده می آید وگرنه دل به این آسانی ها لجام نمیخورد الخ . و اگر هدف پسندیده باشد این عمل نفس به فرمان عقل بسیار هم محمود است .

ولی نکته ی قابل توجه و ظریفی که در این باب به نظررم آمد این است که اگر دل حق می گوید واقعا این صفات تغییر یافته خوب بوده اند باید بسیار مواظب باشیم تغییر دائم پیدا نکنند و ...

برای توضیح بیشتر مثالی از درس علم مواد  و مقاومت مصالح می آورم .

نمودار زیر نمودار کرنش تنش است 
ساده اش می شود وقتی یک قطعه را تحت بارگذاری و در معرض کشش و... قرار می دهی تا مقدار کمی از تغییر شکل ایجاده شده نمودار خطی است و اصطلاحا بهش می گوییم الاستیک  تا زمانی که بارگذاری بر قطعه در ناحیه ی خطی نمودار (الاستیک) باشد هر وقت بارگذاری را برداری تغییر شکل خنثی شده و بر میگردد سر جایش اما اگر وارد ناحیه پلاستیک شوی و از ناحیه خطی بگذری وقتی بار گذاری را برداری هم شاهد باقی ماندن مقداری از تغییر شکل در قطعه خواهی بود .و خب هر چه جلوتر بروی تغییر شکل باقی مانده بیشتر در قطعه می ماند تا جایی که دیگر در اصطلاح مهندسی میگویند قطعه گلویی شده و فاصله ای تا شکستن ندارد و دیگر تغییر شکل بر نمیگردد و بعد هم تِرِق! می شکند!



پ.ن:از بارگذاری چاره ای نیست و کلا مواد را می خواهیم که بارگذاری کنیم رویشان البته که کلا مهندس باید طوری طراحی کند و ماده را انتخاب کند که تنش از حد کشسان فراتر نرود وگرنه سازه بسیار آسیب پذیر میشود و بسیار خطرناک
مقدار ناحیه الاستیک وابسته به جنس و انعطاف ماده است و خب آدمی زاد هم به گمانم منعطفش خوب تر است


محمد
۰۹ آذر ۹۷ ، ۱۳:۵۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر
حرف ها و ادعا ها و شعار هایی که مال جایگاه شما نیست را نزنید .حساب "هست و نیست ها" و "باید ها و نباید ها" را جدا بدانید . حوزه ی مقدسه ی دل حوزه ی هست و نیست هاست نه باید ها و نباید ها . انچه در آن است انکار نکنید ! اگر فلان چیز یا فلان حب یا فلان محبوب در دل شماست انکار نکنید . هرچند نباید باشد !آگاهیتان از حضورش را نادیده نگیرید. گرچه نباید باشد و البته که این زاویه ی مقدسه منحصر به ذات اقدس اله باشد .چه آنکه با انکار آن چه در دل است و نباید باشد دچار جهل مرکب می شوید . می گویید : خب بحمدلله در دل ما جز تو نیست و حال می رویم و بار ِسنگینِ مخلصین له الدین را بر میداریم . و خب نتیجه چه می شود؟!باری که مال تو نبود برداشتی،زیر آن شکستی و از برداشتن بار سبکی که مال تو بود ماندی.بار به ظاهر کوچکی که ممکن بود به اصلاح تدریجی دل تو منجر شود.خیر اعتراف کنید به درگاه حق تعالی که ما اینطور هستیم (و او خود میداند برای آنکه خودتان هم مجددا آگاه باشید ).مثلا در روایت آمده که همه مقداری از حسد دارند، اما نباید به آن حسد عمل کنند.حرف اینجاست که باید و نباید را عمل کن.خدا به لطفش و به حکمتش در جایش "هست ها و نیست ها" ی دل را درست می کند و خواست دل جز به خواست خدا نیست . یا من لا مقلب القلوب الا هو . 
و طریقی که خدا برای این امر قرار داده جز عمل به باید ها و نباید ها و در خواست از حضرتش نیست.


پنجره کتابخونه مرکزی


إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو قَلْباً قَاسِیاً مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّبا وَ بِالرَّیْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً
مناجات شاکین
محمد
۲۶ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


چراغ یا روشنایی



خیلی وقت ها دل آدمی زاد از تاریکی به تنگ می آید.و میل به نور می کند تا اینجایش به نظر نگارنده اتفاق مبارکیست اما این اتفاق مبارک همیشه به رسیدن به نور منجر نمی شود و این میل مقدس همیشه به وصال نمی انجامد.
اما آدمی این وسط باید حواسش به جیزهایی باشد از جمله اینکه حکما نور و روشنایی با چراغ فرق دارد به قول باسواد تر ها یکی موضوعیت دارد یکی طرقیت دارد. یکی وصال خودش مقصود است و دیگری وصالش وسیله ی وصال چیز دیگری و نباید در آن ماند الخ.
پ.ن: روضه سر بسته بماند بهتر است. چه آنکه معلوم نیست با روضه ی باز خودم گریه ام بگیرد. روضه سر بسته اگر آدم را نگریاند می گویی که طرف بهت زده شده یا اصلا نفهمیده، نه اینکه خدایی ناکرده دلش سنگین است . اما روضه ی باز عذری برای سنگ دلی چون من نمی گذارد.

محمد
۲۲ مهر ۹۷ ، ۰۰:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر