جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «روزمره» ثبت شده است


حال دلم رو به راه نبود گفتم عیب نداره باز خوبه بعد کلاس کانتِ ضیا شهابی، اون مسجدِ توو فلسطین سر راهه. هر وقت میرم حس خوبی بهم میده و یه کمیلی هم یادم بود که هفته پیش داشتن میخوندن.
کلاس رو ظهر زنگ زدن کنسل کردن ناراحت نشدم.اما الان دیدم اون برنامه خودم هم کنسل شده به طریق اولی :/ و یهو جا خوردم که "عه به جای اینکه الان اونجا باشم نشستم دارم اینترنت رو میجورم!"

محمد
۰۵ دی ۹۸ ، ۱۸:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

آروم آروم جوری که خواب بچه هایی که بغل مادراشون بودن نپره تو ایستگاه یکی مونده به آخر نگه داشت . یک خانم مسن اومد جلوی در راننده و قبض گازش که یه کاغذی_ که میخورد بهش اخطار قطع باشه _بهش چسبیده بود  رو نشون راننده داد و گفت: آدرسش رو ببین ! چه خطی میره این جا؟ راننده اتوبوس همون طور که نشسته خم میشه سمت در راننده ،که خانم مسن پایینش واستاده ، برگه رو با دقت یه نسخه شناس که دنبال علائمی برای تایید نظریش میگرده نگاه میکنه ، اول زیر لب چیزی میگه که از جایی که من نشستم :هوم ... ارشاد ... شنیده میشه و بعد به سمت خانم مسن باصدایی نسبتا بلند و با هجاهایی واضج _که بتونه در در جای پر سروصدایی مثل ایستگاه اتوبوس به راحتی و درستی به گوش های خانم مسن برسه _میگه: هشتادو هشت...خط هشتاد و هشت رو باید سوار شید .

خانم مسن که میخواد خیال راننده  رو راحت کنه که 88 رو بلده بخونه و اونقدر ها هم پیر نشده که نیاز باشه با صدای به این بلندی بهش پاسخ داده بشه  ،بالحن خونسرد کسی که گویا تنها مشکلش این بوده که نمیدونسته این آدرس رو کدوم خط میره و نه چیز دیگه میگه : آها هشتاد و هشت!
اما راننده اتوبوس به این آسونی بیخیال معامله نمیشه( و تا تمام ثواب های موجود تو این ماجرا رو کسب نکنه انگار ول کن ماجرا نیست)و میگه خط 88 این ایستگاه جلوییه میاد و آشکارا با این حرفش زن مسن رو از سردرگمی ای که چندان در پنهان کردنش موفق نشده بود بیرون میاره و البته اونو از سوال آتی از کس دیگه بی نیاز میکنه. پیرزن سری به تایید تکون میده و میره سمت ایستگاه اتوبوس . هنوز راننده کامل از پاسخ به خانم مسن آسوده نشده که خانم جوانی که خوشرویی راننده رو میبینه جرئت میکنه و میپرسه خط94 رو کجا سوار شم ؟ راننده میپرسه کدوم 94؟ 94 خالی؟(تا با 94/1 اشتباه نکرده باشه )خانم جوان میگه 94 ِ آب و برق .راننده میگه : برید اون ور خیابون سوار شید ، اینجا میاد ولی بعد میره جلو دانشگاه دور میزنه تا بیاد اون ور خیابون . برید اون ور خیابون سوار شید بهتره ! و خانم جوان تشکری میکنه و میره...
راننده بعد رفتنش به اندک مسافرایی که تو اتوبوس موندن نگاهی میکنه ، انگار مضطربه که کمکش شاید به اندازه کافی خوب نبوده باشه ...از تو آینه خظاب به یکی دونفری که توو ردیف های اول نشستن میگه : " اون ور خیابون سوار شه بهتره دیگه؟ کم تر معطل میشه! مگر نه؟
مسافر ها هم براش سری تکون میدن و یکی که تو نزدیک ترین صندلی به راننده نشسته جوری که انگار مخاطبی نامرئی ازش چیزی پرسیده باشه آره ی زیر لبی خطاب به مخاطب نامرئی میگه...
محمد
۳۰ تیر ۹۸ ، ۱۴:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر
بذارید داستان این یکی دوروزه رو بگم !
نامه پروژه برداشتن با استاد "ب" رو گذاشتم تو باکس ِمسول پروژه پایانی های گروه .
چی شدبا استاد ب برداشتم؟ هیچی باهاش رفیق بودم و ترسیدم پر بشه تو راهرو دیدمش سریع رفتم باهاش برداشتم اولش گفت موضوع هرچی خواستی بیار ولی بعد زد زیرش یه جوراییو اصلا تحویل نگرفت چیزی که میخوام منم اولویت سومم رو که میدونستم قبول میکنه گفتم قبول کرد و منم نوشتم و بعد مدتها گذاشتمش تو باکس مسول پروژه های پایانی گروه .
به هر دلیل از باکسش برنداشت .
سه روز پیش از دفتر گروه زنگ زدن بیا نامه رو ببر به فلانی (مسول پایان نامه ها) تحویل بده و الا درس پروژه ات حذف میشه منم رفتن در اتاقش نبود انداختم نامه رو زیر در .
فردا دیدم پیام زده سریعا بیاید اتاقم
رفتم .میگم چی شده؟ میگه استادی که میخوای دیر اومدی 5 تا ظرفیتش پر شده.

کلی حرص خوردم رفتم گفتن فلانی _استاد متخصص توو ایده ی اولویت دومم_پره ؟ گفت3 نفر امروز اومدن اینو ازم پرسیدن ولی 1 ظرفیت خالی داره بجنبی شاید برسی!فرداش صحبت کردم با استاد و گفت ایده ات رو خیلی دوست دارم ببین اگه پر نشده ظرفیتم برو بردار رفتم دیدم با اختلاف دو سه ساعت پیش پرشده!

گفتن ای دل غافل پرس و جو کردم دیدم تنها استادی که شاید پروژه ی اولویت اولم رو قبول کنه هنوز خالیه. واقعا دوسش داشتم ولی خیلی دور بود به نظرم که موضوع اولیت اولم برا پروژه رو قبول کنه
. رفتم اتاق استاد "ح"و صحبت کردم باهاش و مقاله هایی که حول و حوششون میخواستم کار کنم رو نشونش دادم . قشنگ فهمید حتی فهم منم از اون مقاله ها اصلاح کردگفت خیلی خوبه میتونی مقاله حتی دریاری و...وقبول کرد . باورم نمیشه چرخید و چرخید تا اولویت یکم تصویب شد ! چیزی که واقعا انتظارش برام دور بود

پ.ن.1:شمام دعا کنین برام شرمنده اعتمادی که بهم شده و از اون مهم تر ظرفیتی که خدا در اختیارم گذاشته نشم .

محمد
۰۱ اسفند ۹۷ ، ۲۱:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

‏ فهم استدلال های حرکت جوهری واقعا نیاز داره بتونی مثل کسی که در قرن 8 ام زندگی میکرده نسبت به حرکت فکر کنی!

و این برای منی که رشتم مکانیکه و یه عمری یادگرفتم چجوری مثل یه انسان مدرن به حرکت نگاه کنم واقعا سخته!

محمد
۰۸ دی ۹۷ ، ۲۳:۰۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

از این ناراحتم که یک نمره تونسته ناراحتم کنه!
امان..

!

محمد
۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر