دو تا روحیه هست که باید با هم نسبت تعادلی داشته باشند. و هیچ کدوم نباید غلبه ی دائم داشته باشن . یکی اتصال تاریخی ، حس نوستالژی ، خاطره بازی و... است. و دیگری روحیه کار تازه کردن و در زمان حال زندگی کردن و به خاطر گذشته معادلات امروز رو بهم نزدن.
هر دو وجه های مهمی دارن اما مهمه که وجه های منفیشون رو بشناسیم و ازشون دوری کنیم .
مثلا اینکه کلا ایگنور کنیم همه چی گذشته رو خوب نیست و کسی که انگار حساب کتابی(رفاقتی مثلا) داشته رو اصلا آدم حساب نکنیم . چون الان باهاش حال نمیکنیم یا ... . حرف اینه که یه رفاقت حدالقی به حساب حق صحبت قدیم یه گوشه بذارید . یا تو امر اجتماعی و ... مثلا یه چیزی رو میخواید نقد و ارزشیابی کنید ریشه هاش رو هم نگاه کنین و ببینین در چه شرایطی تکوین یافته و مستقل از تاریخش بهش نگاه نکنین.
و از اون طرفم اینقدر خاطره باز نباشید که مقتضای حال و شرایط بیرونی رو اصلا نفهمین و به حساب قدیم برا امروز هم محاسبه کنین .و از بقیه هم اینطور توقعی داشته باشین و کلا زمان رو داخل حساب نکنید. و یا هیچ امر نویی در اجتماع و اندیشه براتون متصور نباشه و ...
این دو روحیه از اون دوگانه های دیالکتیکیه . دو قطب متضاد که مدام باید در رفت و برگشت عملی باشید بینشون و هر لحظه برا هر کاری یه حد تعادلی مناسب برا خودتون بینشون پیدا کنین.
سهیل گفت قبلا میخواستم از فیلم چیزی یادبگیرم محتوا خیلی برام مهم بود ولی از وقتی حرفه ای وارد حوزه های نمایشی شدم دیگه از ماجرا و کشش داستانی خوشم میاد نه حرفی که بزنه و چیزی که یاد بده
من گفتم فیلم برام اونیه که بیاد تلاش کنه یه چالش حل ناشدنی رو بگه و بیان کنه، جرئت داشته باشه، مثل فیلمای هنر تجربه
مثلا ماهی گربه (درباره زمان) یا احتمال باران اسیدی (درباره تنهایی ) یا خواب تلخ و ممیرو (درباره مرگ) یا حتی تو فیلم های جریان اصلی هم خسرو (چالش محتوا و فرم )
فیلم اگه بخواد این چالش ها رو حل کنه محکوم به شکسته اما شکستی پرومته وار_با غرور_
اما خب همین که چیزی رو بیان کنه و باهاش کلنجار بره که کم تر کسی میخواد بیان کنه و 99 درصد آدما میخون فراموش کنن.
خودش ارزشه
بازیگراش بد بودن که بودن
و الخ
مهم جیگر بیان کردن چیزیه که بیان ناشدنیه! و از اون بالاتر قدم زدن در راه حل چیزی که حل نشدنیه...
شمس می فرماد :
/علی الدیک صیاحٌ و علی الله صباحٌ *.
آخر موسی (ع) را همین گفت،چون سوال کرد : یا رب چه فایده باشد چون فرعون قبول نخواهد کردن؟
گفت :تو از آنِ خود فرومگذار ، بگو.
خدا را بندگان اند که سخن ایشان را هم ایشان فهم کنند.
* بانگ از آن خروس است ، و صبح از آن خدا (خروس،بانگ می زند،و خدا صبح را پدید می آورد.)
کتاب در جستوجوی گنج : قصه های شمس
شهاب الدین عباسی
ص114
/
ترجمه بهتر و بدردبخور ترش فکر کنم میشه :
*قوقولی قوقو بر خروسه 🐓 و صبح کردن 🌅 با خداست.
حقیقتا پمپاژ امید کرد بهم!
والا! اصن به ما چه!
راستی این چیزایی که شمس میگه معلوم نیست فکت تاریخی باشه ولی از نظر اسطوره شناسی خب مهم نیست و داره به سوالات وجودی انسان جواب میده. حالا موسی (ع) اینجوری گفت یا نه معلوم نیست...الخ
می گفت فاطمه (س) رازه ،راز که دونستنی نیست_حداقل برا عموم*_ اگه بود که راز نبود ... راز شاید چشیدنیه ...شاید!
تبریک گفتن هم در این مورد بامزست 😉 . خب بدیهیه که اومدن کسی که مایه ی برکت زمین و زمانه خب مبارکه دیگه!چی بگم والا ...😇😅
پ.ن :این👇از اون چیزاس گذاشتمش برا وقت های مبادا...
در
*در این بحثاین عمومیت طبقه ی اجتماعی نیست یه نوع عمومیت ادراکیه نوعی از درک که همه دارن میشه عموم و باز کردن پنحره هایی از درک به ساحت قدس میشه خصوصیت...و جزو خواص شدن.
+در رابطه نگاه کنید به
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن
که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد!
.
.
.
توضیح: جناب حافظ میفرماد:
دل گشاد( ~شاد )باش و حواست باشه اون توو گره ای نباشه و در این رابطه اصلا مهم نیست آسمان (نماد دنیا و بخت و شرایط بیرونی) چی باشه
چون هیچ مهندسی نتونسته کاری کنه که شرایط بیرونی همیشه بر وفق مراد باشه!و کلا گره از وگدل گشودن کار مهندس نیست... پس رو بیار به خوش شدن دل به طور مستقل از شرایط خارجی (که خدایش سخته بابا جان! ولی گویا میشه!)
روز بزرگداشت خواجه نصیر طوسی که سیاست مدار ،فیلسوف ،منطقی ،حکیم ،منجم و خیلی چیزای دیگه مثل #مهندس بوده گرامی باد!