جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۵ ثبت شده است


1.

حاجاقا میگفت" نباید از چیزی که استعداد دارین پول دریارین "به عبارت درست تر و کامل تر نباید آن را منبع درآمدتان و گذرای زندگیتان قرار بدهید

2.

رضا امیر خانی هم می گفت در قیدار که :

« صفدر را صدا می‌کند که انعامی به قاسم بدهد اما بعد انگار پشیمان می‌شود. صفدر را رد می‌کند . به نوجوان چیزی نمی دهد. کف دست یله می‌کند سمت قاسم و آرام می‌گوید:

-        اانعام، صدا را مطربی می‌کند، این صدای قاسم خوانت مرشدی بشود به امید حق! حق؟

نوجوان می‌گوید حق و آرام دست کوچکش را می‌زند قد دست بزرگ قیدار! » ص 78

3.

راست میگویند استعدادی که بخواهد خرج نان شود ...میسوزد...آب می رود ...کوچک میشود به اندازه ظرف معاشت...

به اندازه بازارگرمی ها به اندازه ی ...

4.

به اندازه حرف مردم ...به اندازه خواست مردم... 

استعداد میشود هم قد مردم ...

آنها این وری بخواهند این وری میرود وآنها آن وری بخواهند استعداد هم سرش را کج میکند و آن وری می رود

5.

استعدادی که تنها منبع رزق فرد باشد ...

نمیتواند داد بزند بر سر مردم ... 

محمد
۳۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۱:۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

"حافظا در دل تنگت چو فرود آمد یار

خانه از غیر نپرداخته‌ای یعنی چه"





زیاد این بیت را خوانده بودم اما امروز صدقه سر تفکر و تعمق درزمان نسبتا طولانی ِ انتظار برای اتوبوس ! به درک ملموسش رسیدم 

امروز بود که خوب فکر کردم و دیدم واقعا چه قدر بد میشود...

چه قد بد میشود سودای یار یگانه ای داشته باشی که در هر حسن به کمال باشد ...

و مدت ها دعوی سودای او داشته باشی ...

مدت ها شهر تو را به سودای او بشناسند... حتی خودت هم خودت را در عشق او تعریف کنی ...

ادعا کنی روز هایی برای او دویده و شب هایی به اشتیاقش نخوابیده ای ...

و او مدت ها سر باز زده باشد از لبیک دعوت تو ...

و تو پافشاری کنی...

تا این که روزی ناگهان از سر رحم و لطافت بر در خانه ات دق الباب کند و چه دق البابی...

و تو در خانه با بدکاره هایی مشغول باشی ...

یار در میزند ...آنکه ادعا یِ عشق او داری ...

محمد
۲۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

از مهم ترین کار هایی که  آدمیزاد باس انجام بدهد! این است که جهت بردار گرادیانش را پیدا کند و به سمت آن حرکت کند!

البته آدم نباید گول نقاط اکسترممش را هم بخورد شاید بردار گرادیان 

در جهتی جز ماکسیمم های فعلی باشد


پ.ن:بردارگرادیان (سلام الله ) برداریست که تابع _چند متغیره _ در آن جهت بیشترین رشد را دارد!

محمد
۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

بعضی اتفاق ها بعضی نگاه ها بعضی ثانیه ها بعضی آدم ها بعضی چیز ها ....اینقدر با عظمت اند که در هیچ چیزی جا نمیشوند باید گذاشت تا جویبار زمان اون ها رو به دریای ابدیت ببره و اگر حواست جمع بود و محو عظمتشون نشده باشی و ظرفیتش رو داشتی ازشون برای خودت جرعه ای بریز _ هر قدر توانستی_ و اون جرعه رو بنوش!

سعی نکن با عکس ،نوشته ویادگاری اون ها رو برا خودت نگه داری و عتیقه کنی... این بیشترین ظلمیه که میشه به اون ها کرد اون ها رو که تو هیچ چهارچوبی نمیگنجن رو در ظرف های بی ظرفیت هنر ناقصت محبوس کنی ... و اون ها رو تا حد ظرف های خودت کوچیک کنی ...

هر قدر هم یک اثر هنری عالی بتونی بسازی از اون ها باز هم حقشون رو ادا نکردی ...

پس بنوش...


فاضلِ مربوطه:

مزن تیر خطا ، آرام بنشین و مگیر از خود

تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت




پ.ن: این متن به معنی مخالفت من (نعوذ ب لله ) با هنر نیست من خودم عاشق هنر ام و از سرورویم همونجور هنر میبارد اما ... بیاییم در باره این چیز ها هنر مند نباشیم .... شاید جامی نوشیدیم...


محمد
۲۲ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۵:۳۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

یک چیزی را میخواهیی میروی دنبال راه بدش نمیگذارد دستت بهش برسد ...

اندکی بعد ...

فقط و فقط اندکی بعد...

از راه خوبش میدهد...

...

..

.

محمد
۲۱ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۳:۵۱ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر
فلسفه میخونیم که یادبگیریم چجوری بهتر زندگی کنیم نه این که زندگی کنیم برا بهتر خوندن فلسفه!
محمد
۱۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۷ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد

قیمت لب های سرخت روزگاری بشکند!

فاضل نظری


محمد
۱۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

دیگر نمیدانم این چندمین محاکمه ی "من" در دادگاه "خودم"بود

و دیگر نمیدانم که این چندمین باری بود که به اعدام محکوم می شد...

با اینهمه 

فقط یک سوال

چرا هنوز زنده است؟

محمد
۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

اگر او به من نمیدهد به خاطر این است که به داده ی او دل میبندم و می مانم و آن ها را حمل می کنم و هضم نمی نمایم .

ع.ص

بشنو از نی

محمد
۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۵۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

وقتی قهوه میخورم میتونم بعد از کلی کلاس ِصبح ،بعد از ظهر بیدار بمونم ولی بعد یه مدت که لختیش بپره ضربان قلب و فعالیت ذهن بیش از حد باعث میشه تمرکز برا درس خوندن نداشته باشم ...

فکر کنم باید به چای قناعت کنم...تازه اینجوری 2900 هم save میکنم :))

محمد
۰۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر