1.
حاجاقا میگفت" نباید از چیزی که استعداد دارین پول دریارین "به عبارت درست تر و کامل تر نباید آن را منبع درآمدتان و گذرای زندگیتان قرار بدهید
2.
رضا امیر خانی هم می گفت در قیدار که :
« صفدر را صدا میکند که انعامی به قاسم بدهد اما بعد انگار پشیمان میشود. صفدر را رد میکند . به نوجوان چیزی نمی دهد. کف دست یله میکند سمت قاسم و آرام میگوید:
- اانعام، صدا را مطربی میکند، این صدای قاسم خوانت مرشدی بشود به امید حق! حق؟
نوجوان میگوید حق و آرام دست کوچکش را میزند قد دست بزرگ قیدار! » ص 78
3.
راست میگویند استعدادی که بخواهد خرج نان شود ...میسوزد...آب می رود ...کوچک میشود به اندازه ظرف معاشت...
به اندازه بازارگرمی ها به اندازه ی ...
4.
به اندازه حرف مردم ...به اندازه خواست مردم...
استعداد میشود هم قد مردم ...
آنها این وری بخواهند این وری میرود وآنها آن وری بخواهند استعداد هم سرش را کج میکند و آن وری می رود
5.
استعدادی که تنها منبع رزق فرد باشد ...
نمیتواند داد بزند بر سر مردم ...