وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده...
_حافظ با صدای نامجو میفرماد_
حجم: 6.47 مگابایت
وان رفتن خوشش بین وان گام آرمیده...
_حافظ با صدای نامجو میفرماد_
حجم: 6.47 مگابایت
زِ میوه های بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیب زنخدان شاهدی نَگَزید
#حافظ
#من_رو_میگه 😑
پیش از این که نگار من شوی
تاریخ را با تقویم های بی شمار می سنجیدند
هندیان برای خود تقویمی داشتند
و چینیان بر این منوال قدم بر می داشتند
ایرانیان را آیین و رسمی بود
و مصریان از ماه و ستارگان کمک می خواستند
آن دم که تو نگار من شدی
تاریخ دیگر گونه شد
و تقویمی نو به میان آمد
از آن پس
همه ی مردمان این گونه سخن می گویند:
«هزاره ی اول پیش از چشمانش
و سده ی دهم بعد از چشمانش...»
#نزار_قبانی
ساقی غم فردای حریفان چه خوری؟
پیش آر پیاله را
که شب میگذرد!
"دنگ شو!!"
تایم لپس گرفته شده در منطقه رباط شریف اواخر تابستان 96
مدت زمان: 2 دقیقه 9 ثانیه
متن نوشته شده تحت تاثیر شرکت در جشن امضا کتاب منصور ضابطیان در پردیس کتاب است.
"
نگرانم نکند کسی ببیندم ...لعنت به این فضولی که وقتی با بیکاری و اندکی تنهایی مخلوط میشود چه کارها که به دست آدم نمیدهد ... جوِ روشن فکری پوپولیستی تهوع آوری حاکم است ...تلاش های بی وقفه برای امضا و سلفی
هیچ وقت این امضای کتاب لعنتی را نفهمیدم
یعنی که چه؟ یک نفر از حس خوبی که هنگام/بعد امضای کتاب توسط نویسنده محبوبش احساس میکند با من حرف بزند لطفا!
مخصوصا آنجاییش که مینویسد. فلانی عزیز...
امضا کتاب وقتی ارزشمنده که تو واقعا ادم قابلی در سطح دوستی با آن نویسنده باشی و این نویسنده اول دوست تو باشد بعد فلان کتاب موفق را نوشته باشد یا حدالقل معاشرتی دور داشته باشید و بعد یک نسخه از کتاب با امضای خودش را بهت تحویل بدهد همین. جور دیگری نمیدانم چجوری این امضا لذت و ارزش میدهد
لطفا یکی راهنمایی ام کند!🙏
✅تصریح کنم
من با نشستن پای صحبت های یک نویسنده، کارگردان یا هر چیز دیگه کاملا موافقم اتفاقا اگر کسی ارزش هم صحبتی و یا سخنران شدن داشته باشد همین قشر کتابنویس اند اما تنها بخش امضا را نمیفهمم
"
🖋به اضافه ی اینکه :
امضا کتاب تلاشی مذبوحانه است برای کم کردن فاصله ی هرمنوتیکی موجود بین ابژه و سوژه ،تلاشی برای این که نشان بدهیم بعله ما بهتر به تاویل کتاب نزدیکیم چون چند دقیقه ای نویسنده را دیده ایم ...تلاشی که چندان بی پایه نیست بر پای ی بی پایگی هرمنوتیکی!
پ.ن:رضا امیرخانی توی تاپ 10 نویسنده های معاصر مورد علاقه ام جایگاه اول را دارد (*)و قطعا در تاپ 10 کلیه نویسندگان ِ مورد علاقه من جای میگیرد اما همیشه خواسته ام عشق کورم نکند! و البته خودش که تقصیری ندارد ملت 1 ساعت صف کشیده اند از ش امضا بگیرند! و فردا من هم شاید در این صف باشم اما نه برای امضا که شاید برای 30 ثانیه گپ ی که شاید گپ هرمنوتیکی بینمان را کم کند!
*: برای فهم عمق ماجرا بخوانید:
مامانم داشت سعی میکرد برا نماز صبح بیدارم کنه
و بدنم بر اساس غریزه اش که تمایل به خواب داشت سعی میکرد مقاومت کنه
مثلا به طور نیمه ناخودآگاه گفتم من بیدارم
بعد مامانم گفت: خب چه فایده داره این که بیدار باشی[ولی نمازت رو نخونی]
باز ضمیر ناخودآگاهم دنبال جواب گشت تا بتونم چند دقیقه ای رو بخوابم باز
یهو اومد تو ذهنم بگم" بیداری مطلوبیـــت ذاتــــــی داره!"
بعد یه لحظه خودآگاهم برگاش ریخت !!😳 🍂
هوشیار شد و تو ذهنم جواب داد از کجا معلوم ؟!🤔
بعد همونطور که پای کشان به سمت وضو میرفتم تو دلم میگفتم ای تو روح 👻 هرچی فلسفه و منطق عه که خواب و زندگی نذاشته واسه ما!
بالاخره بعد از 5 سال انتظار کتاب جدید رضا امیر خانی ...
رضا امیرخانی در رمان رَهِش موضوع توسعهی شهری را دستمایه قرار داده و تأثیرات آن را بر عرصههای زندگی انسان معاصر در قالب داستان زوجی معمار در تهران امروز به تصویر میکشد.
«تهران - با این نماهای رومی- شده است برشی از معادن سنگ! معدنِ سنگِ عمودیشدهی بیریختی است منطقهی یک تهران. حالا هگمتانه چه حرفی برای دانشجوی معماری دارد؟ بگذریم؛ اتوبوس که بین راه در لالجین ایستاد، رفتم و زیباترین بشقابها را انتخاب کردم. برای دورهی دانشجویی کمی گران بود و کسی از بچهها طرفشان نرفته بود. دو تا برداشتم. یکی از دخترها که همیشه مانتوی جین میپوشید، گفت: بهبه! شاهزادهی قصهی ما هم وقتی اسب سفیدش را پارک کرد دم در خانهی ویلاییِ لیا، برای کیک عصرانه بشقاب سفالی هم دارد!»
رَهِش
نویسنده: رضا امیرخانی
نشرافق
منتظر جشن رونمایی رمان رَهِش و دیدار با رضا امیرخانی باشید. این کتاب بهزودی از سوی نشر افق منتشر خواهد شد.
منبع : کانال تلگرامی نشر افق
https://t.me/ofoqpublication/564