گفتن ندارد
هییت امشب روضه خونی سخنرانش آروم بود. مداحش هم آروم و غیر حرفه ای بود .صداش تعریفی نداشت و فقط آروم و معمولی روضه می خوند شاید معمولی ترین روضه ی دنیا اصلا وارد لحظه های سخت و نفس گیر نشد جیغ و داد نزد* حرمت نقاط ممنوعه رو نگه داشت آروم آروم روایت کرد ،میشد خودت رو بذاری وسط روایت ؛وسط آخرین نون پختن های حضرت زهرا (س) برا بچه هاش، وسط آخرین شونه کردن موهای زینب وسط ِ... بگذریم ... خیلی جلو نرفت ... جاهای نفس گیر رو دور زد، روایت نکرد ،پرید رفت جای دیگه این ور اون ور ... شعراش گوشه ای میزد به تراژدی، اما خیلی لطیف و آروم و کم... باید خودت میرفتی تو روایت و به جاهای حساس که میرسید خودت لحظه رو تصور میکردی خودت... اون بخشیت کنمیتونهون بگه خشی ... مثل اینجا که صفحه کلید قاطی کرد . اون بخش بی زبان( شهود )ت یه لحظه چیزی می چشید و رد میشد شاید چشمی هم تر می شد وتمام ...
*مداح باس بدونه جیغ و دادی اگه هم باشه مال مخاطبه ، جیغ و داد کردن جزو کار اون نیست ...