فیه ما فیه-تدریج
مرا در گرمابه افتاد که شیخ صلاح الدین را تواضعی زیادتی میکردم و شیخ صلاح الدّین تواضعی بسیار مـیکـرد
در مقابله آن تواضع شکایت کردم در دل آمد که تواضع را از حدّ میبری تواضع بتدریج بِه
اوّل دستش بمالى بعـد
ازان پای اندک اندک بجایی برسانی که آن ظاهر نشود و ننمایـد و او خـوکـرده بـود
لاجـرم نبایـدش در زحمـتافتادن و عوض خدمت ، خدمت کردن
چون بتدریج او را خوگر آن تواضع کرده باشی دوسـتی را چنین
مولانا داره اهمیت اصل تدریج رو بیان میکنه در کل این فصل در بخشی که گذشت میگه با کسی که حق بزرگتری بهش داشته رفته حمام و مولانا تواضع(احترام گذاشتن/خدمت کردن) میکرده و اون هی در جواب تواضع بیشتری میکنه و مولانا دربرابر تواضع اون اعتراض میکنه و میفهمه که داره یکدفعه زیادی تواضع میکنه بنابر این میاد و مرحله مرحله از یک تواضع و خدمت کوچک شروع میکنه و هی کار رو بالا میبره ولی دیگه شیخ اعتراضی نمیکنه و میگه این درمورد دوستی کردن (باید اینطور رفتار کرد)
دشـمنی را چنین بایدکردن:
اندک اندک بتدریج مثلا دشـمنی را اوّل انـدک انـدک نصـیحت بـدهی اگـر نشـنود
آنگـه وی را بزنی اگر نشنود وی را از خـود دورکنـی
در قـرآن مـیفرمایـد فَعِظُـوْهُنَّ وَاهْجُـرُوْهُنَّ فِـی الْمَضَـاجِعِ وَاْضـرِبوُهُنَّ و
و بعد میگه درمورد دشمنی هم باید اصل تدیج رو رعایت کرد اول نصیحت بکنی بعد بزنی :) و بعد از خودت دورش کنی و بعد شاهد مثال آیه قرآن رو میاره
کارهای عالم بدین سان میرود نبینی صلح و دوستی بهار در آغاز اندک اندک گرمیی مینماید و آنگه بیشتر و در
درختان نگر که چون اندک اندک پیش میآیند اول تبسمی انگه اندک اندک رختها را از برگ و میوه پیدا میکند
و درویشانه و صوفیانه همه را در میان مینهد و هرچ دارد جمله درمیبازد پس کارهای عالم را و عقبی شتاب کـرد و در اول کار مبالغه نهد آنکار میسّر او نشد
اگر ریاضت است طریقش چنین گفته اند که اگر منی نان میخورد هـر
روز در مسنگی کم کند بتدریج چنانک سالی و دو برنگذرد تا آن نان را به نیم من رسانیده باشد چنان کم کند کـه تـن
را کمی آن ننماید و همچنین عبادت وخلوت و روی آوردن بطاعت و نمـاز اگـر بکلّـی نمـاز میکـرد چـون در راه
حق درآید اوّل مدّتی پنج نماز را نگاه دارد بعد از آن زیادت میکند الى مالانهایه