بفهم نفهم...(با خودمم)
نباید که داغ همه قهر ها و بی محلی ها را بریزی توی خودت و محل ندهی... گاهی برای بعضی قهر ها باید بلند بلند گریه کرد باید به خاطر بعضی کم محلی ها سر خودت داد بکشی...
آخر چه شد و چه کردی که او هم دلخور است که اوهم نا امید_نه خدا نکند او ناامید شود...
اصلا بعضی ها قهر میکنند که سر خودت داد بزنی
که ناراحت بشوی
که گریه کنی
که تلنگر بخوری
...میدانی از راه های آخر است... میبینند با بودنشان که چیزی درست نشده میروند که شاید با رفتنشان... شاید درست شود...
بعضی ها که بی محلی و کم توجهی میکنند... میخواهی بمیری اما غرورت میگوید محکم باش ... بیا امشب بزن توو دهن این غرور عوضی ...بیا و امشب گریه کن برای خودت...بیا امشب بمیر ...
موتوا قبل ان تموتو
پ.ن: دردناک این است که حین نوشتن این سطور گریه ام نمیگیرد!چقدر خندیدیم به این مداحانی که به زور گریه میکنند پای روضه ی خودشان ...حالا سرم آمده
باور ندارم روضه ام را ..یا عادی شده؟... خوشبین باشم ... شاید هم عظمت روضه را نمیفهمم
پ.ن.2: نا مردی است خوف بدون ِ رجا... خوب میدانم که مهربان تر از این حرف هایی...
بماند
توضیح واضحات: اکثر دوستان از آن بی نیاز اند اما ...
من منظورم از کسایی که برا قهرشون باید ناراحت بشی و ... کسایی که تو رو رشد میدن و توو مسیر دستت رو میگیرن و خودِ خدا !بود
همین