جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است


دلم برا زمانی که عاشق غسل نکرده بودم تنگ شده... زمانی که نفسم رو درویش مصطفا تبرکا می برد...

بگذریم. بعد ما هی میگفتیم آقا این یعنی عشق رو از انحصار جنسیت و بدنمندی دور کردن یه عده نفهم نمیفهمیدن ... و ما هم باهاشون بحث میکردیم. سهروردی میگه خود اگاهی معرفت مستقیمه و انصافا هم درست میگه... الان من خوداگاهی دارم که اون چیزی که اقا رضا امیر خانی توصیف میکردن جدا شدن عشق از حصار جنسیت بود. دیگه علم حضوریه برام... بگذریم...

*درویش مصطفا دوباره به علی نگاه کرد . دستی بر سر علی کشید و گفت « تبرکاً » . بعد دستش را به موها و ریش های سپیدش کشید.
- قبول حق ... عاشقی که هنوز غسل نکرده باشه ، حکماً عاشقه ، نفسش هم تبرکه ... یا علی مددی !
 

من او

رضا امیر خانی 

 

 

راستی چند تا رمان دیگه که عشق رو از حصار جنسیت دراورده باشن سراغ ندارین؟

محمد
۰۲ بهمن ۹۸ ، ۲۲:۲۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر