جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان

خیس نشوید!

جوب در آسمان ...پس چه خیال کردی ؟! به خیالت مینویسم آسمان در چشم های تو ...آه مامانم اینا! از این عاشقانه های شیت شده!
یا حتی نه"آسمان در جوب " آخر وقتی به آن خوبی میشود آسمان را دید چه کاری است که به جوب نگاهی کنی برای دیدنش
اما گاهی باید جوب را در آسمان دید گاهی...باید...

کانال این وبلاگ هم راه اندازی شده :
https://t.me/kennelatsky

آخرین مطالب
پیام های کوتاه
بایگانی
پربیننده ترین مطالب
  • ۲۶ دی ۹۴ ، ۲۲:۵۷
    دور
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۸ مطلب در مهر ۱۳۹۷ ثبت شده است


حرف ها و ادعا ها و شعار هایی که مال جایگاه شما نیست را نزنید .حساب "هست و نیست ها" و "باید ها و نباید ها" را جدا بدانید . حوزه ی مقدسه ی دل حوزه ی هست و نیست هاست نه باید ها و نباید ها . انچه در آن است انکار نکنید ! اگر فلان چیز یا فلان حب یا فلان محبوب در دل شماست انکار نکنید . هرچند نباید باشد !آگاهیتان از حضورش را نادیده نگیرید. گرچه نباید باشد و البته که این زاویه ی مقدسه منحصر به ذات اقدس اله باشد .چه آنکه با انکار آن چه در دل است و نباید باشد دچار جهل مرکب می شوید . می گویید : خب بحمدلله در دل ما جز تو نیست و حال می رویم و بار ِسنگینِ مخلصین له الدین را بر میداریم . و خب نتیجه چه می شود؟!باری که مال تو نبود برداشتی،زیر آن شکستی و از برداشتن بار سبکی که مال تو بود ماندی.بار به ظاهر کوچکی که ممکن بود به اصلاح تدریجی دل تو منجر شود.خیر اعتراف کنید به درگاه حق تعالی که ما اینطور هستیم (و او خود میداند برای آنکه خودتان هم مجددا آگاه باشید ).مثلا در روایت آمده که همه مقداری از حسد دارند، اما نباید به آن حسد عمل کنند.حرف اینجاست که باید و نباید را عمل کن.خدا به لطفش و به حکمتش در جایش "هست ها و نیست ها" ی دل را درست می کند و خواست دل جز به خواست خدا نیست . یا من لا مقلب القلوب الا هو . 
و طریقی که خدا برای این امر قرار داده جز عمل به باید ها و نباید ها و در خواست از حضرتش نیست.


پنجره کتابخونه مرکزی


إِلَهِی إِلَیْکَ أَشْکُو قَلْباً قَاسِیاً مَعَ الْوَسْوَاسِ مُتَقَلِّبا وَ بِالرَّیْنِ وَ الطَّبْعِ مُتَلَبِّساً
مناجات شاکین
محمد
۲۶ مهر ۹۷ ، ۰۰:۱۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر




.

.

.

سعدیا دور نیک نامی رفت

نوبت عاشقیست یک چندی ...

محمد
۲۳ مهر ۹۷ ، ۲۳:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر


چراغ یا روشنایی



خیلی وقت ها دل آدمی زاد از تاریکی به تنگ می آید.و میل به نور می کند تا اینجایش به نظر نگارنده اتفاق مبارکیست اما این اتفاق مبارک همیشه به رسیدن به نور منجر نمی شود و این میل مقدس همیشه به وصال نمی انجامد.
اما آدمی این وسط باید حواسش به جیزهایی باشد از جمله اینکه حکما نور و روشنایی با چراغ فرق دارد به قول باسواد تر ها یکی موضوعیت دارد یکی طرقیت دارد. یکی وصال خودش مقصود است و دیگری وصالش وسیله ی وصال چیز دیگری و نباید در آن ماند الخ.
پ.ن: روضه سر بسته بماند بهتر است. چه آنکه معلوم نیست با روضه ی باز خودم گریه ام بگیرد. روضه سر بسته اگر آدم را نگریاند می گویی که طرف بهت زده شده یا اصلا نفهمیده، نه اینکه خدایی ناکرده دلش سنگین است . اما روضه ی باز عذری برای سنگ دلی چون من نمی گذارد.

محمد
۲۲ مهر ۹۷ ، ۰۰:۰۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر
چندم به سر دوانی؟ پرگار وار گردت
سرگشته ام!ولیکن پای استوار دارم...
محمد
۱۵ مهر ۹۷ ، ۱۹:۴۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

وفا خواهی 

جفا کش باش حافظ 

فان ربح و خسران فی التجر


پ.ن.1:حافظ حکما حکمت مطلقه گفته اما نکته اینه که آدم بین جفا های گوناگون کدومش رو انتخاب کنه که وفای مورد نظر در ازاش دریافت کنه بالاخره (التجر =تجارت )ه دیگه 😬!...فراق و دوری و صبر و تحمل یه جور جفاست اینقدر صبـــــــــر کنی تا شرایط بهتر شه. بعد فکر میکنی به قدر کافی تلاش نکردی.و این صبر اون جفایی که باید به جون بخری نیست با خودت میگی اینکه خودتو بری به در و دیوار بزنی برا رسیدن هم یه جور جفاست تازه وقتی میدونی چه قدر الآن احتمال کمه جفاش پر رنگ تر هم میشه ...تازه گیرم اکی شه ... جفا های اصلی از اون وقت شروع میشه ...جفا هایی که فقط میدونی هست و چیزی ازشون نچشیدی و فقط از دور چیز هایی شنیدی... 

پ.ن.2: قَالَ وَمَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ إِلَّا الضَّالُّونَ ﴿۵۶﴾


محمد
۱۰ مهر ۹۷ ، ۱۹:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

 پیرمرد کارتش کار نمیکنه و با دست پاچگی میپرسه :"نقدیش هزار تومن میشه ؟!" راننده اتوبوس میگه:" حلالت حاج آقا برو ."


روزم رو ساختی جون مرد دمت گرم 


محمد
۰۹ مهر ۹۷ ، ۱۲:۱۹ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

حمد هم از لب سرخِ 💋 تو شنیدن دارد 

.

.

.

جایگاه واقعیت در نسبت با حقیقت

جایگاه قالب در رابطه با محتوا

مصرع از :

فاضل نظری

محمد
۰۴ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

زلف آشفته و خوی کرده و خندان لب و مست

پیرهن چاک و غزل خوان و صراحی در دست

نرگسش عربده جوی و لبش افسوس کنان

نیم شب دوش به بالین من آمد بنشست

سر فرا گوش من آورد به آواز حزین

گفت ای عاشق دیرینه من 


"خوابت هست؟!"


حافظ


محمد
۰۳ مهر ۹۷ ، ۲۳:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر