اینم تا یادم نرفته بگم که تباه ترین تایمی که در این دانشکده گذرندم به یک ساعت و خرده ای که صرفا منتظر بودم اون میله لامصب آزمایش خستگی خسته شود یعنی صرفا منتظر بودیم ها نه اندازگیری ای نه هیچی صرفا منتظر! منم گوشیم خاموش بود و شارژر نداشتم . یعنی میخوام اوج تباهی رو بفهمید قشنگ روضه رو حس کنید . بعد این یکساعت و خورده که اون میله لعنتی با بار اولیش خسته نشد و ما خسته شدیم واخرش مجبور شدیم هی بار رو ببریم بالا تا بالاخره افتخار بدن و خسته شن و بشکنن! اخه برا خسته هایی چون ما میله به این زبر و زرنگی باس بیفته؟
بگذریم اینا رو گفتم یه صاحب نفسی دعا کنه پاس شیم دیگه این تباهی ها ی این آزمایشگاه رو مجبور نشیم تحمل کنیم!